فاطمه بنت الحسین دید یک کافر با شاخه گره داری و نیزه،زن ها را می زند.زن ها می گریختند و گاهی به یکدیگر پناه می آوردند.
آن کافر،چادر و دستبند زن ها را گرفت، وقتی چشمش به فاطمه افتاد و خواست به سوی او برود،فاطمه گریخت،با گریختن فاطمه،آن بی دین نیزه اش را به سوی او رها کرد.فاطمه بر اثر برخورد نیزه به زمین افتاد و برای مدتی بی هوش شد.
وقتی به هوش آمد دید سرش در دامن عمه اش امّ کلثوم است،او به صورت فاطمه چشم دوخته بود و مروارید اشک از چشمانش به روی صورتش می غلتید.
?مقتل مقرم،ص۳۶۶
?ریاض المصائب،ص۳۴۱
?تظلم الزهرا،ص۱۳۰
- یکشنبه
- 1
- مهر
- 1397
- ساعت
- 18:19
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ارسال دیدگاه