• شنبه 3 آذر 03


مقتل امام حسین(ع) -(عاشورا ) -(تیر خوردن حضرت)

1106

ابوالحتوف جعفی،تیری به پیشانی حضرت زد.امام تیر را از پیشانی خارج کرد و خون روی صورتش جاری شد.فرمود:
"خدایا!تو خود می بینی که من از دست این بندگان گنه کارت در چه وضعیتی هستم،خدایا!جمع آنها را متلاشی کن و همه آنها را روی زمین زنده نگه دار و هیچ گاه آنها را نیامرز".
آن گاه با صدای بلند فریاد زد:
"ای بنده های بد!حق محمد را درباره عترتش چه بد به جا آوردید.اما این را بدانید که پس از کشتن من،قتل و کشتار در میان شما یک مسئله عادی و پیش پا افتاده خواهد شد.به خدا قسم!امیدوارم خدا مرا با شهادتم کرامت بخشد و انتقام مرا به گونه ای از شما بگیرد که نفهمید".
حصین گفت:ای پسر فاطمه!خدا چگونه می خواهد انتقام تو را از ما بگیرد؟
حضرت فرمود:
"بین شما خصومت و دشمنی رُخ خواهد داد و شما خون یکدیگر را خواهید ریخت، سپس خدا شما را به صورت دردناکی عذاب خواهد نمود".
بر اثر نبرد طولانی،خستگی بر حضرت غلبه کرد،ایستاد تا کمی استراحت کند،یکی از افراد دشمن سنگی به پیشانی حضرت زد، پیشانی شکافت و خون از آن جاری شد، امام پیراهنش را بالا زد تا خون پیشانی اش را از چشمانش پاک کند که یک نفر دیگر تیر سه شعبه ای به قلب او زد.
حضرت فرمود:
"بسم اللّه و باللّه و علی ملّة رسول اللّه".
سرش را به سوی آسمان بلند کرد و فرمود:
[الهی أنت تعلم أنهم یقتلون رجلاً لیس علی وجه الأرض ابن بنت نبیّ غیری_خدایا!می دانی که آنها مردی را کشتند که جز او فرزند زاده پیامبری در روی زمین وجود ندارد].
آن گاه حضرت دست برد و تیر را که از کمرش بیرون زده بود خارج کرد،خون با فشار زیادی همچون ناودان بیرون زد. دستش را روی زخم گذاشت.
?مقتل مقرم،ص۳۴۰_۳۴۱
?مقتل عوالم،ص۹۸
?نفس المهموم،ص۱۸۹
?مقتل خوارزمی،ج۲،ص۳۴

  • یکشنبه
  • 1
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 18:57
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران