• جمعه 10 فروردین 03


امام حسین ع -(ای آفتاب مسوزان این جسمِ بی کفن را تا خواهرم بپوشد، آن کهنه پیرَهَن را))

1317
3

‍ ‍ #بیاد_پیکرهای_عریان_دشت_کربلا

#مرثیه_سینه_زنی_به_سبک_سنتی



ای آفتاب مسوزان این جسم بی کفن را

تا خواهرم بیارد، آن کهنه پیرَهَن را



ابری به چهره افکن، کن تیره رنگِ رخسار

زینب کفن بپوشد، این نازنین بدن را



آهسته جان خواهر، کن با تنم مدارا

اول کِشان تو بیرون، این نیزه های تن را



یکدم بیا تو خواهر، با من نشین به خلوت

از جسمِ بی سرِ من، بشنو تو این سخن را



گر این سخن که گویم، جانِ تو را ملول است

ناچارم و بگویم، این حرفِ دلشکن را



از سوزِ این کلامم، آتش زنم به جانت

کَس تا به حال ندیده، این صحنه ی محن را



خواهر تیرِ سه شُعبه، بر حنجرم نشسته

گو پاره پاره کرده، حلق و گلوی من را



گر نیزه کَندی خون شد، از زخمِ پاره جاری

بر کامِ من بنوشان، خونابه ی دهن را



جدٌم مدینه هست و، من کربلای غربت

گو از مدینه بوید، این لاله ی چمن را



گو تا حسین خود را، یکدم کند نگاهی

کَس مثلِ او ندیده این دوریِ وطن را



گو سبط بی کسِ تو، در کربلا غریب است

گو تا فقط نبیند، مظلومیِ حسن را



گو مادرم بیاید، بالین بی سر من

بر دامنش بگیرد، این جسمِ ذُوالمِنَن را



بر جسمِ بی سرِ من، یکدم رجَز بخواند

تا بشنود ملائک، این ناله ی حزن را



بیند که جسم ِزارم، در خاک و خون کشیدند

تیغِ عدو چه کرده، این قامتِ سَمن را



راسم به کوفه رفت و جسمم فتاده اینجا

گو هر دو جا به پا کن، سوگ بیتُ الحَزَن را



یارب شفاعتِ ما، مشمولِ آن بگردان

از بانیان و خادم، مدٌاح و سینه زن را



یارب نصیبشان کن، برات کربلا را

زوٌار ما بگردان، این جمله مرد و زن را!



#هستی_محرابی

  • یکشنبه
  • 1
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 22:40
  • نوشته شده توسط
  • هستی محرابی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران