یا زینب کبری(س)
هر طرفی که میروم در سرمن هوای تو
هست ضیاء دیده ام راس زتن جدای تو
بردلم آتشی شده آنچه به قتلگه گذشت
خنجر کین شمر دون قطع سر از قفای تو
پیکر پاره پاره ات نقش زمین رها شده
زینت دوش مصطفی این نبود سزای تو
دشت بلا چو آمدم دور وبرم محارمم
حال برون روم زآن بی تو و اقربای تو
قامت من کمان شده در غمت ای عزیز جان
خاطرم آید هردمی روی خدا نمای تو
قلبم اسیر عشق تو، جسمم اسیر دشمنت
مرگ مرا رها کند از غم جانفزای تو
همچو اسیر می روم شهر امارت پدر
غمرده خواهرت بود ملتمس دعای تو
چشم ببند روی نی برمن وتازیانه ها
دیدن ظلم جانیان سخت بود برای تو
شعر:اسماعیل تقوایی
- سه شنبه
- 3
- مهر
- 1397
- ساعت
- 19:1
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه