• دوشنبه 3 دی 03


مقتل حضرت رقیه -(وقتی سر بريده امام حسين را برای رقیه(س) آوردند)

2291
0

وقتی سر بريده امام حسين را برای رقیه(س) آوردند گفت:"اين سر كيست؟"به او گفتند:سر پدرت حسين است.سر را با احتياط از داخل طشت برداشت و به سينه چسبانيد و با گريه های سوزناک خود خطاب به سر چنين گفت:
"پدر چه كسی تو را به خون آغشته كرد؟چه كسي رگ های گردنت را بريد؟پدر چه كسی در خردسالی يتيمم كرد؟پدر دختر يتيم تو به چه كسی پناه ببرد تا بزرگ شود؟پدر جان زنان بی پوشش چه كنند؟پدرجان زنان اسير و سرگردان كجا بروند؟پدر جان چه كسی چشمان گريان را چاره ساز است؟پدر جان چه كسی يار و ياور غريبان بی پناه است؟پدر جان چه كسی پريشان مويی ما را سامان می بخشد؟پدر جان بعد از تو چه كسی با ماست؟وای بر ما بعد از تو وای از غريبی!پدر جان كاش فدايت می شدم.پدر جان ای كاش بيش از اين نابينا می شدم و تو را اينگونه نمی ديدم.پدر جان كاش پيش از اين در خاک خفته بودم و محاسنت را آغشته به خون نمی ديدم"
سپس لب ها را بر لب های پدرش حسين نهاد و چنان گريست كه همان لحظه بيهوش شد و وقتی او را حركت دادند دريافتند كه از دنيا رفته است.
المنتخب فی جمع المراثی و الخطب، طريحی، ص۱۳۶_۱۳۷

  • پنج شنبه
  • 5
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 18:47
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران