• دوشنبه 3 دی 03


مقتل حضرت رقیه -(نازدانه لب بر لب پدر نهاد رأس شریف دختر را صدا کرد که به سوی من بیا....)

879

پس آن نازدانه لب بر لب پدر نهاد،زمان طویلی از سخن افتاد گریست.
[فَنادیِ الرَّأسُ بِنْتَهُ،إلیَّ إلیَّ،هَلُمّی فَأنا لَک بِالانْتظار.فغُشیَ علیها غشْوهً لمْ تُفقْ بعدها،فحرَّ کوها فَإذا هیَ قدْ فارقتْ روحها الدُّنیا..._آن رأس شریف دختر را صدا کرد که به سوی من بیا،من منتظرت هستم،او غش کرد و دیگر به هوش نیامد،چون او را حرکت دادند متوجّه شدند که روح شریفش از بدن مفارقت کرده و به خدمت پدر شتافته است].
راوی گوید:وقتی که خواستند نعش آن یتیم را از خاک خرابه بردارند علمهای سیاه بر پا کرده بودند و مردان و زنان شامی همه جمع شده گریه و ناله می کردند و سنگ بر سر و سینه می زدند. او را غسل دادند و کفن نمودند و بر او نماز گزاردند و دفن نمودند،که الان قبر او معلوم و مشهور است.
انوار الشهاده،ص۲۴۴_۲۴۶
ریاض القدس،ج۲،۲۳۶
ستاره درخشان شام،ص۲۲۱
خصائص الزینبیّه،ص۲۹۶

  • پنج شنبه
  • 5
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 18:59
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران