درتمام عمربا چشمان ترگفتم حسین
درغمت با گریه ی شام و سحر گفتم حسین
دامنی لبریز گل دردامن خود یافتم
تاکه بایاد غمت با چشم ترگفتم حسین
باز شد بر روی من درهای الطاف خدا
چون که با آه غمی صاحب اثر گفتم حسین
لحظه ای غافل نبودم من زیاد ونام تو
دروطن بودم اگر یا درسفر گفتم حسین
من دل گم گشته ام را یافتم درکربلا
هرزمان با ناله وسوز جگر گفتم حسین
همره زوارّ کوی تو به گوشم هرزمان
آمد از کرب وبلای تو خبرگفتم حسین
هیچ نامی لذتش بالاتر از نام تونیست
چون «وفایی» درهمه عمرم اگرگفتم حسین
- دوشنبه
- 9
- مهر
- 1397
- ساعت
- 8:45
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه