به منزلگاه شراف رسیدند.هنگام سحر، حضرت به یارانش فرمود تا می توانند آب ذخیره کنند.
نزدیک ظهر یکی از اصحاب شروع کرد به تکبیر گفتن،امام فرمود:
"برای چه تکبیر می گویی؟"
عرض کرد:چشمم به نخل هایی افتاد.
اصحاب گفتند:اشتباه می کنی،آن چه دیدی ما هم می بینیم،آنها نیزه و گوش های اسب هاست.
امام حسین(ع)فرمود:
"من نیز می بینم".آن گاه پرسید:
"آیا پناهگاهی در این اطراف وجود دارد تا در آن پناه بگیرید؟"
عرض کردند:محلی به نام،ذوحسم،وجود دارد.
امام به آن جا رفت و خیمه و چادرش را برافراشت.
مقتل مقرم،ص۲۲۰
تاریخ طبری،ج۴،ص۸۷
- پنج شنبه
- 12
- مهر
- 1397
- ساعت
- 19:54
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ارسال دیدگاه