• شنبه 3 آذر 03


مقتل امام حسین -(امام حسین(ع):به محمدبن حنفیه خواست خداست که آنها آواره و اسیر گردند".)

468

محمدبن حنفیه یک شب پیش از حرکت امام حسین(ع)به نزد او آمد و عرض کرد:به پدر و برادرت سوگند!می دانم که مردم کوفه حیله گرند و می ترسم آنها رفتاری که با پدرت کردند با تو هم بکنند،پس این جا بمان،تو عزیزترین افراد در حرم هستی.
حضرت فرمودند:"بیم آن دارم که یزیدبن معاویه مرا ناغافل در حرم به قتل رساند و من باشم آن کسی که احترام کعبه به خاطرش از بین می رود"
محمدبن حنفیه پیشنهاد داد تا به یمن یا سرزمین های دیگر برود،در نهایت امام به او وعده داد تا درباره پیشنهادش بیندیشد.
صبح روز بعد امام حسین(ع)به راه افتاد.محمدبن حنفیه آمد و افسار شتر حضرت را در دست گرفت و عرض کرد:مگر به من نگفتی درباره پیشنهادم فکر می کنی؟
حضرت فرمود:"چرا!ولی بعد از این که تو رفتی رسول خدا(ص)به نزد من آمد و فرمود:یا حسین اخْرُجْ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاكَ قَتِيلًا_حسین جان از مکه خارج شو،چرا که خداوند خواسته است تو به شهادت برسی"
محمدبن حنفیه با شنیدن این جمله آیه استرجاع را خواند و گفت:إناللّه و إنا إلیه راجعون.
از آن جا که محمدبن حنفیه نمی دانست چرا حضرت با این شرایط خانواده اش را با خود می برد،حضرت به او رو کرد و فرمود:
"قَدْ شَاءَ اللّه تعالی أَنْ يَرَاهُنَّ سَبَايَا_ خواست خداست که آنها آواره و اسیر گردند".
مقتل مقرم،ص۲۰۴_۲۰۵
بحارالانوار،ج۱۰،ص۱۸۴

  • جمعه
  • 13
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 13:52
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران