در بیان صحبت های امّ سلمه با امام حسین(ع) آمده است که،امّ سلمه به حضرت اباعبدالله الحسین(ع) عرض کرد:
"با این که می دانی کشته خواهی شد باز می خواهی بروی؟"
حضرت فرمودند:
"مادر جان!اگر امروز نروم،فردا باید بروم و اگر فردا نروم،روز بعدش،بالاخره باید بروم. به خدا سوگند!هیچ راهی غیر از مرگ در پیش ندارم.من همان گونه که تو را می شناسم و می بینم،روزی را نیز که قرار است در آن روز کشته شوم دقیقا می دانم.حتی می دانم در چه ساعتی از روز کشته خواهم شد و می دانم مرا در کدام قبر دفن خواهند کرد،اگر دوست داری قبر خودم و اصحابم را نشانت می دهم!"
امّ سلمه از امام خواست تا آن جا را نشانش دهد.حضرت تربت اصحابش را به او نشان داد و مقداری از آن را به دستش داد و فرمود:
"آن را در ظرفی نگه دار،هر گاه دیدی از آن تربت خون می جوشد مطمئن شو که حسین به شهادت رسیده است"
امّ سلمه بعد از ظهر روز دهم محرم نگاهش به ظرف های تربت امام افتاد و دید از هر دو تربت خون در حال جوشیدن و فوران است.
مقتل مقرم،ص۱۶۷_۱۶۸
مدینة المعاجز،ص۲۴۴
مقتل عوالم،ص۴۷
- جمعه
- 13
- مهر
- 1397
- ساعت
- 14:4
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ارسال دیدگاه