• چهارشنبه 7 آذر 03


غزل امام حسین -(به خاک تربتت هر بار بگذارم جبینم را)

1541
-2

به خاک تربتت هر بار بگذارم جبینم را
درونم حس کنم انوار رب العالمینم را
معاد و عدل و توحید و نبوت را تو معیاری
نخواهم داد بر شک بقیه این یقینم را
منِ گمراه و حیران را به راه راست آوردی
ز گیسویت گرفتم رشته ی حبل المتینم را
همیشه روح من حس امانت کرد با مهرت
نگیر از من به جان مادرت روح الامینم را
شکسته دل شدن را از سخای مادرت دارم
گدایی کرده ام از فاطمه قلب حزینم را
اگرچه دست خالی آمدم، چشم پُری دارم
بخر چشم ترم را، این متاع کمترینم را
گره افتاده در کارم، گرفتارِ گرفتارم
پذیرا باش نذرِ سفره ی اُم البنینم را
همه آماده ی رفتن شدند و باز جا ماندم
بیا امضا کن از لطفت برات اربعینم را
نگیر از عمر من اوقات خیر و برکتم، یعنی
همین که در میان روضه هایت می نشینم را
سرش را دید و با گریه سکینه گفت با بابا
تماشا کن میان شام حال شرمگینم را
همین که معجرم در آن شلوغی سوخت با شعله
به روی سر گرفتم تکه های آستینم را

  • یکشنبه
  • 15
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 23:17
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران