هرکه را مهرتوای دوست عطایش نکنند
عاشق وشیفته ی کرب وبلایش نکنند
پای میزان قیامت چه تهی دست بود
آن که را گوهر مهرتو عطایش نکنند
به حریم تو که شد کعبه مقصود قسم
دل بی عشق تورا قبله نمایش نکنند
به حرمخانه ی عشق تو کجا ره یابد
هرکه را درره تو آبله پایش نکنند
کی غنی می شود ای دوست دل مسکینم
بردر خانه ی تو گرکه گدایش نکنند
هرکه امروز نبندد کمرخدمت تو
به جزا با نظر لطف صدایش نکنند
دل اگرنیست گرفتار کمند غم تو
روز محشر زغم وغصه رهایش نکنند
همه ی عمرطلب کرد «وفایی» زخدا
که زدرگاه تو یک لحظه جدایش نکنند
- سه شنبه
- 17
- مهر
- 1397
- ساعت
- 20:24
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه