• دوشنبه 3 دی 03

 رضا رسول زاده

سوغات مکه -(از من بجُز کبود شده پیکری نماند )

1015

از من بجُز کبود شده پیکری نماند 
از تو بَرام غیرِ شکسته سری نماند
از من حسین، چادرِ مادر نمانده است 
از تو حسین، پیرهنِ مادری نماند
تا کوفه که سرِ تو روی نیزه بند بود 
اینجا که آمدیم تو را حنجری نماند
این کوچه های شام شبیهِ جهنّم است 
جز جای دستها به رُخِ دختری نماند
میدانِ شهر پُر شده از کینه های بدر 
در شهرِ شام سنگزنِ دیگری نماند
از بس که سنگ خورد به پیشانی ات حسین 
دیگر نشانِ بوسه ی پیغمبری نماند
انگشترت به دستِ سنان برق می زند 
دیگر مپرس از چه مرا معجری نماند
سوغاتِ مکّه ای که خریدی ربوده شد 
اینجا به گوش دختر تو زیوری نماند

  • چهارشنبه
  • 18
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 20:8
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران