• جمعه 7 اردیبهشت 03


وصیت نامه حضرت مسلم -(مسلم درخواست کرد تا وصیتش را به یکی از بستگانش)

569

مسلم درخواست کرد تا وصیتش را به یکی از بستگانش بگوید.به جمع حاضر در قصر نگاهی کرد،عمربن سعد را دید و به او گفت:
"من و تو رابطه خویشاوندی داریم و من اکنون درخواستی از تو دارم و بر تو واجب است تا به حکم خویشاوندی آن را برآوری، اما وصیت من خصوصی و پنهانی است و فقط باید به خود تو بگویم".
عمر سعد از شنیدن وصیت مسلم سر باز زد،ابن زیاد به او گفت:از شنیدن وصیت پسر عمویت امتناع نکن.او برخاست و نزد مسلم رفت و در جایی ایستاد که ابن زیاد هر دوی آنها را بتواند ببیند.
مسلم وصیت کرد که شمشیر و زره اش را بفروشند،درهمی را که هنگام ورود به کوفه قرض کرده بود،باز پس داده شود.و این که عمرسعد جنازه اش را از ابن زیاد تحویل بگیرد و دفن نماید و سپس نامه ای به امام حسین(ع)بنویسد و سرنوشت مسلم را به اطلاع او برساند.
عمر سعد به نزد ابن زیاد رفت و وصیت مسلم را برایش فاش ساخت،ابن زیاد به عمرسعد گفت:شخص امانت دار نباید خیانت کند اما در هر صورت می شود گاهی به انسانِ خیانت کار اعتماد حاصل کرد.
مقتل مقرم،ص۱۹۷_۱۹۸
اخبارالطوال،ص۲۴۱
تاریخ طبری،ج۶،ص۲۱۲

  • پنج شنبه
  • 19
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 20:0
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران