ای به بقیع آمده! هشیار باش
خفته چرا چشم تو؟! بیدار باش
فرش رهت، بال ملک کردهاند
ذرۀ تو، مهر فلک کردهاند
دیده فروبند ز ناسوتیان
تا نگری جلوۀ لاهوتیان
ترک خودی پیشه کن و خاک شو!
نیستی ار پاک، برو پاک شو!
دل ببر از زمزمهی خاکیان
تا شنوی نغمهی افلاکیان
چشم دل خویش اگر وا کنی
آنچه نبینند، تماشا کنی
این حرم خاص خداوندی ست
طوف درش، مایهی خرسندی ست
شرط حرم، محرمی و محرمی ست
محرم اگر نیستی، از مجرمی ست
مجرم و محرم ز یک ریشهاند
در خور آن، مردم حق پیشهاند
سالک این راه، دلش پر غم ست
بیغم اگر آمده، نامحرم ست!
همدم غم، هم سخن درد باش
غم، محک مرد بود مرد باش!
شاعر:محمد علی مجاهدی
- شنبه
- 4
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 14:47
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه