امشب خرابه را چه صفا دادی ای پدر
بر زخم روی سینه دوا دادی ای پدر
با سر به دیدن گل خود آمدی بیا
شور دوباره ای تو به ما دادی ای پدر
آتش گرفته موی سرت نور عین من
مهمان بگو که سر به کجا دادی ای پدر
چشمم تمام ره به سر انور تو بود
از روی نی به ما تو بها دادی ای پدر
با خود نگفته ای که گلم غصه می خورد
تنها مرا به شام چرا دادی ای پدر
بابا دلم هوای وصال تو کرده بود
ممنون که تو جواب مرا دادی ای پدر
وحید زحمت کش شهری
- دوشنبه
- 23
- مهر
- 1397
- ساعت
- 7:20
- نوشته شده توسط
- وحید زحمت کش شهری
- شاعر:
-
وحید زحمتکش شهری
ارسال دیدگاه