شام و کوفه محشر شده
ای وای من ای وای من
حـراجی معجـر شده
ای وای من ای وای من
سرها روی سر نیزه هاست
ای وای من ای وای من
زینب توی شام بلاست
ای وای من ای وای من
ای وای من ای وای من
زینب کجا و این بازارا کجا؟
ای وای من ای وای من
زینب کجا و این آزارا کجا؟
ای وای من ای وای من
زینب کجا و این اغیارا کجا؟
بند_دوم
آتیش میباره از رو بوم
ای وای من ای وای من
زینب و مجلس حروم
ای وای من ای وای من
دستاشونو بستن به هم
ای وای من ای وای من
اسیرن زن های حـرم
ای وای من ای وای من
ای وای من ای وای من
بردن زنا رو تو اوج ازدحام
ای وای من ای وای من
بردن سرا رو توی بازار شام
ای وای من ای وای من
بردن عقیله رو تو بزم حرام
بند_سوم
خون می باره چشم ترم
ای وای من ای وای من
نامحرما دور و بــرم
ای وای من ای وای من
تو کوفه کشیدم عذاب
ای وای من ای وای من
ما رو خارجی کرد خطاب
ای وای من ای وای من
ای وای من ای وای من
آخر شدم مثه مادر قدکمون
ای وای من ای وای من
تا آخر سفر پیش من بمون
ای وای من ای وای من
مونده لبای تو زیر خیزرون
محمد صادق باقی زاده
روح الله نوروزی
- سه شنبه
- 24
- مهر
- 1397
- ساعت
- 19:30
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
روح اله نوروزی
ارسال دیدگاه