ای رخ تـو مـاه عــزاخانهام ســرزده آمـدی بـه ویرانهام
همسفـر بـی سرم خوش آمدی در برم
مِنَ الّذی اَیْتَمَنی یا اَبا
شانه ندارم که به مویت زنم بوسه به رگهای گلویت زنم
به من نظر کن دمی نـوازشم کن کمی
مِنَ الّذی اَیْتَمَنی یا اَبا
ای به فدای لب عطشان تو بگـو چـرا شکسته دنـدان تو
بگـو که چوبت زده؟ بر لـب خـوبت زده
مِنَ الّذی اَیْتَمَنی یا اَبا
کنـار ویرانهام امشب بمان ختم مرا بگیر و قرآن بخوان
بمـان مـرو از برم تـا نــفس آخـرم
مِنَ الّذی اَیْتَمَنی یا اَبا
سه سالهام کـوه بلا بردهام در بغـل عمـه کتک خوردهام
هـم پـدرم عمه بود هـم سپرم عمه بود
مِنَ الّذی اَیْتَمَنی یا اَبا
کرب و بلا مبارکت ای پدر طشت طلا مبارکت ای پدر
خرابه آباد شد رقیّه آزاد شد
مِنَ الّذی اَیْتَمَنی یا اَبا
به عمهها بگو حلالم کنند این دل شب گریه به حالم کنند
که کهنه پیراهنم کفن شده بر تنم
مِنَ الّذی اَیْتَمَنی یا اَبا
مسافران صفر - غلامرضا سازگار
منبع:سایت مدایح
- شنبه
- 4
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 16:1
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه