مگر که گریه کند چاه زمزمی دیگر
که خشک مانده لب ذبح اعظمی دیگر
امید، مشک عمو بود و هر کسی می گفت
رباب گریه نکن صبر کن کمی دیگر...
عمودِ خیمه رطب های تازه می ریزد
اگر اراده کند باز مریمی دیگر
ولی رباب که سر گرم ذکر یا رب بود
غمی نداشت بخواهد خدا غمی دیگر
دل از تمامی عالم برید و با لبخند
روانه کرد علی را به عالمی دیگر
رباب آب شد اما علی که آب نخواست
سه جرعه آمد و نوشید مرهمی دیگر
دو دست خالی خود را تکان تکان می داد
که جز خیال علی نیست همدمی دیگر
- شنبه
- 28
- مهر
- 1397
- ساعت
- 16:27
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
محمد مهدی خانمحمدی
ارسال دیدگاه