• سه شنبه 15 آبان 03

 محمود اسدی

(غزل)آسمان از غمت ای یار به هم ریخت حسین

1088

آسمان از غمت ای یار به هم ریخت حسین
بی تو این یار گرفتار به هم ریخت حسین

این چهل روز به من بی تو چهل سال گذشت
خواهرت عاقبت کار به هم ریخت حسین

مُردم و زنده شدم تا که در اینجا دیدم
کاکلت در کف اغیار به هم ریخت حسین

زخم پهلوت مرا یاد مدینه انداخت
از لگد پیکرت انگار به هم ریخت حسین

سر تو ریخت به هم در وسط بزم شراب
سر من بر سرِ بازار به هم ریخت حسین

تا که از نیزه زمین خورد سر ششماهه
از سر نیزه علمدار به هم ریخت حسین

دخترت با کف دستش رخ خود را پوشاند
او هم از دیده ی انظار به ریخت حسین
*****
شائق

  • سه شنبه
  • 1
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 15:51
  • نوشته شده توسط
  • میرکمال

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران