چون ” نماز وَتر ” که یک رکعتش را میخورم 
نوکری تکلیف بود و تهمتش را میخورم 
شاه من عمریست دارد زحمتم را میکشد 
این منم ، یک عمر ، مزدِ زحمتش را میخورم 
تا خود گورم حسینی هستم از این رو که من 
از دم گهواره دارم تربتش را میخورم 
من به خودسازی رسیدم ، از لحاظ جسم و روح 
بعد روضه ، قند و چای هیاتش را میخورم 
من که سیرم از فراق و تا که دورم از حرم 
از تمام خوردنی ها ، حسرتش را میخورم 
- سه شنبه
- 1
- آبان
- 1397
- ساعت
- 21:17
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
- 
                            میثم خنکدار

 
                 
                 
  
   
  
  
  
  
  
  
                                 
                                 
                                 
                                 
                                 
                                
 
     
     
     
     
                
                
ارسال دیدگاه