گناه چشم مرا كور كرده سويی نيست
براي اينكه بيايم حـرمْ نَه... رويی نيست
اگر چه آمـده ام پایِ بيـرق عشـقت
اگرچه هست غلامَت نَه... آن كه گويی نيست
برایِ مـَست شدن از خـُمِ وصال تو
نَه احتياج به ميخانه و سَبویی نيست
همين كه پای شما می زنم نفس عشق است
اگرچه در منِ بد ، رویی از نـِكـويی نيست
سـَراب عشق نديده نمـی شود سيـراب
عطش نديـده سـزاوارِ آرزويی نيست
بيا عـزيزِدل فاطـمه كه اين دنيا
بدون آمـدنت جای آبرويی نيست
- چهارشنبه
- 2
- آبان
- 1397
- ساعت
- 10:25
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حسین ایمانی
ارسال دیدگاه