(بخش پنجم)
?آزارى كه هود از مردم كشيد?
مى گويند نخستين بارى كه هود در جمع آن مردم بت پرست آمد و آنها را به خداى يگانه دعوت كرد، بدو گفتند: اى هود تو نزد ما مورد وثوق و شخص امينى هستى!
هود گفت: من پيغمبر خدا هستم كه نزد شما آمده و مى گويم كه دست از پرستش بتها بردارى. وقتى اين سخن را شنيدند، برخواسته و بدو حمله كردند و او را به حدّى كتك زدند كه يك شبانه روز بى هوش روى زمين افتاد. چون به هوش آمد گفت: پروردگارا! من ماءموريت خود را انجام دادم و رفتار مردم را نيز مشاهده كردى. در اين وقت جبرئيل برآن حضرت نازل شد و عرض كرد: اى هود! خداى تعالى به تو دستور مى دهد كه به كار خود ادامه دهى و از دعوت مردم خسته نشوى. خدا وعده فرموده ترس و وحشتى از تو در دل آنها بيفكند كه ديگر قادر به آزار و كتك زدن تو نباشند.
هود برخاست و براى بار دوم نزد آنها آمد و گفت: شما در زمين سركشى كرده و فساد را از حدّ گذرانده ايد. قوم او كه ديدند دوباره هود به سروقت آنها آمده گفتند: اى هود! از اين حرفها دست بردار كه اگر اين
بار به تو حمله كنيم چنان تو را مى زنيم كه بار اوّل را از ياد ببرى!
هود گفت: از اين سخنها دست برداريد.
به سوى خدا بازگرديد و به درگاه او توبه كنيد. مردم در صدد آزار وى برآمدند و چون از او وحشت داشتند، همگى به صورت دسته جمعى براى آزار او پيش آمدند، ولى هود فريادى بر سرآنها زد كه همه شان فرار كردند.
هود به آنها گفت: اى مردم! به راستى كه شما كفر و ناسپاسى را مانند قوم نوح از حدّ گذرانده ايد و سزاوار هستيد تا همان طور كه نوح درباره قوم خود نفرين كرد، من هم شما را نفرين كنم. گفتند: اى هود! خدايان قوم نوح ناتوان بودند، ولى خدايان ما نيرومند هستند و خود ما نيز مردمان قوى پنجه هستيم. تو ما را با قوم نوح يكسان مپندار.از جمله سخنان ناهنجارى كه به هود مى گفتند، آن بود كه به او مى گفتند: ما تو را آدمى ونادان مى بينيم و گمان داريم كه دروغ گو هستى. هود گفت: اى قوم! من دروغگو نيستم، بلكه فرستاده پروردگار جهانيانم.
منابع
تاريخ انبياء صفحه ٩٩
- پنج شنبه
- 3
- آبان
- 1397
- ساعت
- 9:59
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ارسال دیدگاه