• پنج شنبه 6 دی 03


ستارگان نجف سید علی قاضی طباطبائی -(يك داستان بسيار زيبا)

281

در محضر آيت الله بهجت ، از كرامات آقاى قاضى مى پرسند ایشان گریه می کند و می گوید: چه کنم که قلمی آن قدر قدرتمند نیست که بتواند هر چه را در مورد قاضی بوده بنویسد، آقاي قاضی کرامات و مقامات بالایی داشتند و این جریان را بسیاري از شاگردانش نقل می کنند که: 
يك شب آمديم صحن ديديم آقاى قاضى به نماز جماعت مشغولند و از روى سرشان نوري بالا می رود که تمام صحن را روشن کرده است. ما خوشحال شدیم  که ایشان بالاخره قبول کردند که نماز جماعت اقامه کنند بعد از نماز خدمتشان رفتیم و گفتیم آقا الحمدالله، آقا خندیدند و هیچی نگفتند و بعدها با رفقا آمدیم منزل آقاي قاضی، دیدیم که ایشان در همان منزلشان بوده اند و مشغول اقامه نماز
منبع?
عطش مكاشفات پى در پى

  • پنج شنبه
  • 3
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 17:25
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران