• سه شنبه 15 آبان 03

 حسن ثابت جو

غزل ورود کاروان به شام -(اي كه ز روي ني مرا خسته نظاره مي‌كني)

788

غزل ورود کاروان به شام
اي كه ز روي ني مرا خسته نظاره مي‌كني
صحن و سرای دیده را غرق ستاره می کنی
گاهی دل از جهان بری به صوت قرآن حزین 
خواهر زار و خسته را پر از شراره مي‌كني
گاهی به قطره اشکِ خون، گوشه ی چشم بسته ات
دفتر عمرِ کاروان تو پاره پاره می کنی
این همه لخته خون که بر موی تو پیچیده حسین
زلف تو تسبیح نسیم چه استخاره می کنی؟
ز جمع کودکان مگر گم شده دختری ز تو
که با نگاه مضطرت به ره اشاره می کنی
مقصد کاروان غم شهر بلا و ماتم است
بگو برای فتنه اش چگونه چاره می کنی؟

  • سه شنبه
  • 8
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 1:33
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران