احوالات حضرت زینب (س) در روز اربعین بر سر مزار امام حسین (ع)
یک اربعین گذشته و من نیمه جان شدم
از بعد ِرفتن ِ تو حسین قد کمان شدم
طاقت نداشتم که برادر نبینمت
یادت که هست کودکی ام یا جوان شدم ؟!
یادت که هست تازه عروس بودم و حسین
یک روز من ندیدمت و ناگران شدم !؟
حالا ببین چگونه چهل روز میشود
من زنده ام ،تورفتی و من جاودان شدم
یک اربعین گذشته و زینب نمرده است
یک اربعین گذشته و من نیمه جان شدم
تو روی نیزه بودی و من پشت نیزه ات
برسر زدم به سینه زدم نوحه خوان شدم
از بعد عصر روز دهم پیرم ای حسین
من هم شبیه مادرمان قد کمان شدم
نشکسته بود کاسه ی صبرم ولی شکست
تا که دلیل خنده ی آن دلقکان شدم
نزدیک خانه ی پدری ام سرت شکست
دیدم شکاف ابروی تو ناتوان شدم
زخمی شدی و خسته و بی پیرهن شدی
من هم حسین زخمی زخم زبان شدم
بازار شهر شام غرور مرا شکست
انگشت نما و مضحکه ی این و آن شدم
یک اربعین برای تو سینه زدم حسین
دم بوده وا حسینم و هر بازدم حسین
بزم شراب روی سر من خراب شد
وقتی که شست و شوی سرت با شراب شد
مُردم ز غیرتم که در آن مجلس حرام
وقتی سکینه ی تو کنیزی خطاب شد
از چه بگویمت که بُریدم در این سفر
این غصه ها و غم به دلم بیحساب شد
عباس و اکبر و تو نبودید پیشمان
آزردن تمامی ِ طفلان چو باب شد
تا خارجی خطاب شدیم ما ، برایشان
آزردن بنات حرم یک ثواب شد
رأس علی کنار سرت در میان طشت
تا دید قلب مادر اصغر کباب شد
تا خیزران رسید به دستش همان زمان
دیدم رباب غرقِ یَمِ اضطراب شد
بالا که رفت چوبِ تَرَش ضجه زد ملک
روی سر رباب دو عالم خراب شد
کشته مرا حسین غم ِ نازدانه ات
غم در دلِ رقیه ی تو بی حساب شد
بی خواب گشته بود حسین از گرسنگی
عمرش چو مادرم کم و هم پر عذاب شد
از درد پا و آبله هایش بریده بود
آخر در آن خرابه دعاش مستجاب شد
دیدم به وقت دفنه رقیه ، کسی ندید
دیدم بنفشه پوش شده پیرو موسفید
رامین برومند (زائر)
۵:۵۷ صبح اربعین ۹۷
- سه شنبه
- 8
- آبان
- 1397
- ساعت
- 6:51
- نوشته شده توسط
- زائر
- شاعر:
-
رامین برومند
ارسال دیدگاه