• جمعه 7 اردیبهشت 03


ستارگان نجف علامه بحر العلوم -(امام جمعه مكه عالمى بزرگ بود كه از نظر زهد و تقوا به درجه و مقام عالى رسيده بود)

271

امام جمعه مكه عالمى بزرگ بود كه از نظر زهد و تقوا به درجه و مقام عالى رسيده بود، وقتى براى اقامه جمعه رفت و آمد مى كرد با هيچكس سخن نمى گفت و جاى ديگر هم نمى رفت، او از علماى بنام حجاز بود، روزى بحر العلوم به مسجد رفته به آن عالم بزرگ اقتدا كرد و با او نماز گزارد بعد از نماز همراه آن عالم به منزل وى رفت، وقتى وارد منزل او شد كتابخانه اى ديد كه از كتابهاى ارزشمند پر بود، بحرالعلوم از امام جمعه پرسيد: در كتابخانه شما چه كتابهايى وجود دارد؟ او در جواب گفت: هرچه انسان ميل كند و چشم، شوق ديدار آن را داشته باشد و لذت ببرد، اينجا موجود است و مقصود او اين بود كه همه نوع كتاب موجود است. بحر
العلوم در مقام نقض سخن او بر آمد و چند تا از كتابهاى اهل سنت را سوال كرده او گفت: آن كتابها نيستند، بعد بحرالعلوم گفت كه: ابوحنيفه (پيشواى يكى از مذاهب اهل سنت، متوفاى 150 قمرى) كتابى در رجال دارد آيا آن در كتابخانه شما هست؟
امام جمعه گفت: آن را ندارم ولى به نظرم رسيده و ديده ام، سيد فرمود: در آن كتاب در وصف امام صادق (عليه 
السلام) مطالب بسيارى آورده و ابوحنيفه گفته: من پيش او درس خوانده‌ام و روزى هفتاد مساله از او ياد مى گرفتم. سيد بحرالعلوم در مقام تعجب برآمده كه اين جعفر بن محمد صادق (عليه السلام) مگر چقدر علم داشته كه شخصى مثل ابوحنيفه كه آدم بسيار باسوادى بود اينقدر او را توصيف كرده است؟ امام جمعه گوش مى داد و سكوت كرده بود. سيد از جاى خود بلند شد تا به منزل خود برود، او هم همراه بحرالعلوم به راه افتاد تا به منزل بحرالعلوم رسيد. سيد از امام جمعه خواست به منزل ايشان وارد شود و مقدارى استراحت كرده بعد برود، امام جمعه گفت: نه غرضم از آمدن شناختن منزل شما بود.
پس از آن كه يك سال از اين ديدار گذشت امام جمعه شخصى را دنبال بحرالعلوم فرستاد، سيد وقتى به منزل امام جمعه رفت او را در حال احتضار و جان دادن ديد. بر بالين او نشست، امام جمعه، اتاق را از بيگانگان خلوت كرد تا با هم صحبت كنند وقتى اتاق خلوت شد امام جمعه چنين گفت
از آن روز كه امام صادق (عليه السلام) را توصيف نمودى من شيعه شده‌ام ولى تقيه مى كردم، و كسى 
هم نمى داند، اكنون كه با پايان عمر خود رسيده‌ام تو را وصى خود قرار دادم كه مرا با مذهب شيعه غسل دهى و كفن كنى و نماز را به جاى آورى.
اينها را گفت و جان به جان آفرين تسليم كرد.
بعد از دو سه سال كه سيد در مكه حضور داشت و بعد از غسل و كفن و دفن امام جمعه كه به همراه ورثه وى صورت گرفت بحر العلوم با كاروانى كه از جبل عامل آمده بودند شبانه به جانب عراق مراجعت فرمود و اين گريز مخفيانه بخاطر اين بود كه شهرت يافت شيعه شدن امام جمعه مكه بدست اين سيد بزرگوار بوده است وقتى اين خبر به گوش مردم رسيد جمعى از روى تعصب و نادانى تصميم گرفتند سيد را در صحن مسجد بكشند. از اين رو سيد بحرالعلوم (طبق برخى نقلها) شبانه با چند ساربان به جانب عراق حركت كرد.
‏منبع
ديدار با ابرار صفحات ٢٥-٢٦

  • سه شنبه
  • 8
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 21:10
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران