اين مرد در سال (۱۱۷۶ه ق) چشم به جهان گشود و پس از مدتى در درس مخزن علم و درياى علوم سيد بحر العلوم شركت كرد، او در ميان شاگردان سيد بحرالعلوم به كند فهمى و دير گرفتن مطالب معروف بود، بطورى كه از درس و بحث سيد چيزى نمى فهميد، در يكى از شبها جد بزرگوارش مولا على (عليه السلام) را در خواب ديد و به آن حضرت از كمى حافظه و درك نكردن درس شكايت كرد. مولا على (عليه السلام) به وى فرمود: بگو بسم الله الرحمن الرحيم سيد يعقوب كوه كمره اى تكرار كرد. وقتى از خواب بيدار شد پى برد آنچه بايد بداند مى داند. سيد يعقوب در درس سيد بحرالعلوم حاضر شد و پشت سر هم به استاد اشكال كرد.
سيد بحرالعلوم رو به او كرد و گفت: همان كس كه بسم الله... را به تو يابد داده به من تا ولاالضالين را آموخته است.
سيد يعقوب سكوت كرد. علامه ادامه داد: فعلا وظيفه تو اين است كه به (شهر خوى) كه مركز صوفيان شده است بر وى و مردم آن جا را از افكار آنان نجات دهى. اين سيد معظم، به دستور استاد خود متوجه (شهر خوى) گرديد، مدتى را مشغول درس و بحث و ساير امور ديگر مردم شد، سيد يعقوب كوه كمره اى تا سال ۱۲۵۶ه ق. (سال وفات او) در شهرستان خوى ماندگار شد و در آن شهر به خاك سپرده شد. براى او مقبره اى ساخته اند كه امروز زيارتگاه شيفتگان و دوستداران اهل بيت عصمت و امامت است. در روزهاى پنجشنبه و جمعه زوار فراوانى از اطراف آن شهر و شهرهاى ديگر براى زيارت آن سيد به خوى سفر مى كنند و با قربانى كردن گوسفند ارادت و علاقه خود را به اهل بيت عليهم السلام ابراز مى دارند.
منبع
ديدار با ابرار صفحات ٤٦-٤٧
- سه شنبه
- 8
- آبان
- 1397
- ساعت
- 21:36
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ارسال دیدگاه