دروازۀ کوفه را که دیدم
از سمت تو «یاعلی» شنیدم
یک عمر در این فضا أذان را
از مأذنه با علی شنیدم
چشمم که به شهر کوفه افتاد
والله بجز علی ندیدم
با منطق ((ما رأیت الا))
بالله بجز علی ندیدم
میمیرم اگر نگاه گرمت
مرهم به روی دلم نریزد
با سنگ زدن به روی ماهت
زیبایی تو بهم نریزد
ای ناطق آیه های قرآن
قرآن تویی و مفسرت من
یک آیه بخوان ز رفع تهمت
تا شرح دهم برای دشمن
ای معنی آیه های تطهیر
لبهات چرا بخون نشسته
ای زینت دامن پیمبر
پیشانی تو چرا شکسته
تا جانِ یتیم تو نرفته
یک لحظه نظر بسوی او کن
تا سنگ نخورده بیش از اینها
فکرِ سپری به روی او کن
کوفه شده شهرِ سنگ باران
سرهای شکسته شاهد ماست
از سنگ زدن گله نداریم
نان و صدقه شرار دلهاست
انکار کنند نام ما را
انگار به کوفه ناشناسیم
ما آل علی و آل زهرا
از تیر بلا نمیهراسیم
این است پیام کربلایی
با آل زیاد در ستیزیم
با مکر بنی امیه والله
جز از درِ جنگ بر نخیزیم
- چهارشنبه
- 9
- آبان
- 1397
- ساعت
- 19:23
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمود ژولیده
ارسال دیدگاه