مدینه را غم گرفت
مدینه را غم گرفت دوباره ماتم گرفت
سرای هر خانه را عزای خاتم گرفت
از این عزا در عزا گلوی آدم گرفت
از آسمان بر زمین فغان نم نم گرفت
حضرت خیرالنسا غم دمادم گرفت
غم حسن با رسول به سینه با هم گرفت
******
حبیب عرش و زمین
پیمبر آخرین
رسول مهر آفرین
محمّد مصطفی
میان آه و فغان
نگین پیغمبران
سفر نمود از جهان
به سوی عرش خدا
دم به دم از شهر مدینه رسد آوای غم
امّت واحد شده مستغرقِ دریای غم
شیون و غوغا رسد از نایِ زمین بر سما
بر در و دیوار زمان مانده به جا جای غم
مدینه را غم گرفت دوباره ماتم گرفت
******
درون این همهمه
شکسته قلب همه
علی الخصوص فاطمه
چنان دل مرتضی
عزا شده مستمر
خمیده مولا کمر
نهال اندوه ثمر
در این دیارِ عزا
قامت مولا به عزای شه والا خمید
روح عزا بر تنِ غم بستة زهرا دمید
اشک حسن ها شده از دیده روان روز و شب
پَر زده از خانة سلطان دوعالم امید
مدینه را غم گرفت دوباره ماتم گرفت
******
دوباره بزم محن
شده عزای حسن
غریب بیت و وطن
امام حق مجتبی
به زهر أسما شهید
شده امامی وحید
نزول غم ها مزید
به روی ارض و سما
کینة عمّال امیّه شده هردم شدید
می رسد از هرطرفی بارش داغی جدید
خاک بقیع مدفن سلطان کریمان شده
بدعت تیر و کفن و پیکرِ بی جان پدید
مدینه را غم گرفت دوباره ماتم گرفت
******
چه بوسِتان غمی
چه شیون و ماتمی
چه گریة نم نمی
چکیده بهر رضا
صفر به پایان رسد
غم امامان رسد
دو چشم گریان رسد
به سینه ای مبتلا
مشهد طوس و غم سلطان خراسان رضا
بُرده دگرباره قرار از تنِ اهل ولا
سروری از سوگ حسن ، داغ رضا ، نوحه گو
بهرِ تسلاّی دلِ حضرت خیر النسا
مدینه را غم گرفت دوباره ماتم گرفت
******
- یکشنبه
- 13
- آبان
- 1397
- ساعت
- 14:23
- نوشته شده توسط
- نخل بی سر
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
ارسال دیدگاه