غرق در خون چشمای مولا
چشماشو بسته پـدر زهــرا
آسمون محو عزاشه
شده غــرق شــرر
فاطمه میگه باباجون
بیا مــن هم ببــر
بی بی فاطمه صاحبِ عــزاست
میـون دلش محشری به پاست
(وای وای) ۲
وقتی رفتی روز و شب داره
رو سر امت فتنه مــی باره
تو که رفتی این جماعت
انگـاری دل خــوشن
آخرش پیش بابامون
مــادرو می کشــن
غم گرفته باز همه عالمو
نمیشه گرفت جلو ناله مو
(وای وای) ۲
تــوی بـستــر لحظه ی آخر
روضه خوندی از کشتهءبی سر
یه نگات سمت حسینه
یــه نگات بــه حسـن
چیــه سِرِّ بــوریــا و
چیــه سِــرِّ کفــن
امــون از دل زینــب و رباب
توی خیمه ها میشه قحط آب
(وای وای) ۲
علیرضا انصاری
روح الله نوروزی
- سه شنبه
- 15
- آبان
- 1397
- ساعت
- 18:26
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
روح اله نوروزی
ارسال دیدگاه