غزل شهادت حضرت امام رضا(ع)
حجره را با تارِ مژگان، آب و جارو ميكنم
من غريبم گريه بر مظلوميِ او ميكنم
گر كه او منّت گذارد بر منِ دور از وطن
هستيام را از براي ديدنش رو ميكنم
تا كه هم دردش شوم در ماجراي كوچهها
جسم خاک آلوده را اين سو و آن سو ميكنم
تا به مهمانی ام آید بین حجره مادرم
چادرش را همچو گل می بوسم و بو ميكنم
انتظار نور رويش را كشم در این سرا
پیش پایش همچو شمعي خسته سو سو ميكنم
با دلِ خون گشته ام يادي كنم از میخ و در
دم به دم ناله بر آن بشكسته پهلو ميكنم
اي جوادِ من نگاهی کن رسیده فاطمه
پای بزم روضه اش با او هیاهو می کنم
- چهارشنبه
- 16
- آبان
- 1397
- ساعت
- 13:37
- نوشته شده توسط
- حسن فطرس
- شاعر:
-
حسن ثابت جو
ارسال دیدگاه