بر سر عبا کشیدی
عالم ماتم سرا شد
افتادی بر زمین و
خراسان کربلا شد
ابالحسن رضا جان
بین کوچه نه یکبار
با دلِ خون نشستی
مثل زهرا خمیدی
مثل حیدر شکستی
ای که هر شب بر لبت
بوده قرآن و دعا
تا مدینه شد بلند
آه جانسوزت رضا
بر سر عبا کشیدی
عالم ماتم سرا شد
افتادی بر زمین و
خراسان کربلا شد
ابالحسن رضا جان
بند دوم
زهر مأمون رسید و
شعله ای بر جگر زد
بر دل شیعیانت
آتشی پر شرر زد
روی خاک حجره ات
می زدی چون دست و پا
ناله کردی اینچنین
"ای جواد من بیا "
بر سر عبا کشیدی
عالم ماتم سرا شد
افتادی بر زمین و
خراسان کربلا شد
ابالحسن رضا جان
بند سوم
آمد اینجا جوادت
با دو چشمان گریان
می گذارد سرت را
چون مَهی روی دامان
آه از آن لحظه که شد
پیش چشم یک پدر
سر بریده غنچه ای
ارباً اربا یک پسر
بر سر عبا کشیدی
عالم ماتم سرا شد
افتادی بر زمین و
خراسان کربلا شد
ابالحسن رضا جان
بند چهارم
حرم با صفایت
چون بهشت زمین است
هر که شد زائر تو
با خدا همنشین است
آسمان شعبه ای از
پنجره فولاد تو
دل ما پر میزند
تا بابُ الجواد تو
بر سر عبا کشیدی
عالم ماتم سرا شد
افتادی بر زمین و
خراسان کربلا شد
ابالحسن رضا جان
- چهارشنبه
- 16
- آبان
- 1397
- ساعت
- 18:11
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
علی محلاتی
ارسال دیدگاه