امام جواد(ع)فرمود:
"ای اباصلت!برو از داخل آن تخت و لوازم غسل و آب را بیاور."
گفتم:آنجا چنین وسایلی نیست.
فرمود:"هر چه می گویم،بکن!."
من داخل خزانه شدم و دیدم بله،همه چیز هست.آنها را آوردم و دامن خود را به کمر زدم تا در غسل امام کمک کنم.
حضرت جواد فرمود:
"ای اباصلت!کنار برو.کسی که به من کمک می کند غیر از توست."
سپس پدر عزیزش را غسل داد.بعد فرمود:
"داخل خزانه زنبیلی است که در آن کفن و حنوط است.آنها را بیاور."
من رفتم و زنبیلی دیدم که تا به حال ندیده بودم.کفن و حنوط کافور را آوردم.
حضرت جواد پدرش را کفن کرد و نماز خواند و باز فرمود:"تابوت را بیاور."
عرض کردم:از نجاری؟
فرمود:"در خزانه تابوت هست."
داخل شدم. دیدم تابوتی آماده است.آن را آوردم. امام جواد،پدرش را داخل تابوت گذاشت و سپس به نماز ایستاد.
بحار الانوار،ج ۴۹،ص ۳۰۰
از عیون اخبار الرضا،ج ۲،ص۲۴۲
- پنج شنبه
- 17
- آبان
- 1397
- ساعت
- 19:18
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ارسال دیدگاه