• دوشنبه 3 دی 03


مقتل امام رضا(ع) -(ناگهان مأمون به همراه غلامانش با چشمی گریان و گریبانی چاک کرده)

647

ناگهان مأمون به همراه غلامانش با چشمی گریان و گریبانی چاک کرده داخل شد.همان طور که بر سر خود می زد،کنار سر مطهّر حضرت رضا(ع)نشست و دستور تجهیز و دفن امام را صادر کرد.
تمام آنچه را که امام رضا به من فرموده بود،به وقوع پیوست.مأمون می گفت:ما همیشه از حضرت رضا در زنده بودنش کرامات زیادی می دیدیم.حالا بعد از وفاتش هم از آن کرامات به ما نشان می‌دهد.
وزیر مأمون به او گفت:فهمیدید حضرت رضا به شما چه نشان داد؟.
مأمون گفت:نه. 
گفت:او با نشان دادن این ماهی‌های کوچک و آن ماهی بزرگ می خواهد بگوید سلطنت شما بنی عباس با تمام کثرت و درازیِ مدت،مانند این ماهی های کوچک است که وقتی اجل شما رسید،خداوند مردی از ما اهل بیت را به شما مسلّط خواهد کرد و همه شما را از بین خواهد برد. 
مأمون گفت:راست گفتی. 
بعد مأمون به من(اباصلت)گفت:آن چه دعایی بود که خواندی؟
گفتم:به خدا قسم،همان ساعت فراموش کردم. واقعاً هم فراموش کرده بودم.
بحار الانوار،ج ۴۹،ص ۳۰۰
از عیون اخبار الرضا،ج ۲،ص۲۴۲

  • پنج شنبه
  • 17
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 19:23
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران