• دوشنبه 3 دی 03

 محمود اسدی

(زمزمه)پشت در یک لشکر

896

پشت در یک لشکر مادرم بی یاور
پیش چشمان علی حمله کردند به در
بی حیا ضربه نزن مادر ما حامله است
بیم دارم که رود میوه ی نارس از دست

دشمن آتش افروخت پشت در مادر سوخت
میخِ در داغ شد و سینه ی او را دوخت
از لگد لرزه به جان حرم افتاد ای وای
درِ خانه به روی مادرم افتاد ای وای
******
شائق

  • سه شنبه
  • 22
  • آبان
  • 1397
  • ساعت
  • 2:6
  • نوشته شده توسط
  • میرکمال

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران