از غفلت زیادم , خیلی دلم گرفته
چون رفته ای ز یادم , خیلی دلم گرفته
دائم هوای من را , داری ولی منِ بد
دل را به تو ندادم ,خیلی دلم گرفته
شرمنده ام دوباره, چون که نبودم آقا
محکم در اعتقادم ,خیلی دلم گرفته
دائم اسیر نفسم , کمتر به یاد قبر و ,
جان دادن و معادم , خیلی دلم گرفته
با دست خالی ام باز , رو کرده ام به سویت
آقا برس به دادم ,خیلی دلم گرفته
ای کاش که ببینم , یک لحظه ای سرم را
بر زانویت نهادم , خیلی دلم گرفته
کرببلایی ام کن , من را ببر کنارِ
دلدارم و مرادم , خیلی دلم گرفته
- چهارشنبه
- 23
- آبان
- 1397
- ساعت
- 11:3
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
روح الله پیدایی
ارسال دیدگاه