امشب نشسته ام بنویسم ترانهها
از باغ از بهار من از مادرانهها
از دستِ پُر امیدم و تسبیح دانهها
از این دلی که پَر زده از آشیانهها
شُکرِ خدا که شاکرِ این سروری شدیم
مانند یازده پسرش مادری شدیم
آئینهای گرفته خدا در برابرش
خورشیدی از تمامیِ انوارِ انورش
امشب خدا نشسته خدا با پیمبرش
امشب پدر رسیده به دیدار مادرش
تعظیمِ تو به او نه که بر هست واجب است
از این به بعد بوسه بر این دست واجب است
تا مَحو کرده نامِ شما قیل و قال را
پیدا نموده با تو کرامت کمال را
گُم کرده عقل پیشِ شکوهَت خیال را
پنهان جمال کردی پیدا جلال را
هرچند کارِ توست که پیغمبری کنی
تو آمدی که پای علی حیدری کنی
این باغها معطرِ زهراست یا علی
این موج موجِ کوثرِ زهراست یا علی
آری تمامِ باورِ زهراست یا علی
نامِ تو نامِ دیگرِ زهراست یا علی
آغازِ آفرینش از آغازِ فاطمه است
یعنی علی حقیقتِ اعجاز فاطمه است
خورشید زیرِ پایِ تو خِشتِ محقریست
کارِ نگاهِ چشمِ شما ذره پَروَریست
خاکِ حسینیه شُدَنَم لطفِ مادریست
خانم تمامِ حرف من این بیتِ آذریست
"بُنیانگذارِ مکتبِ غیرتدی فاطمه
عباسَ درسِ معرفت اُورگَدی فاطمه"
عمریست تا به لطفِ تو زنجیر میشویم
با بویِ نانِ تازه نمک گیر میشویم
باز از تنورِ روشن تو سیر میشویم
شُکرَش ! کنارِ خانهی تو پیر میشویم
در روضه باز چاییِ دَم کردهی تو بود
این لطف ، لطفِ دستِ وَرم کردهی تو بود
خانم میانِ صحنِ رضا نامِ تو بس است
پایِ ضریح وقتِ شفا نام تو بس است
پایین پا بجای دعا نامِ تو بس است
دردیم اگر برای دوا نامِ تو بس است
نامِ تو بر لبم دمِ بابُالجواد بود
فیضِ تو بود از سرِ من هم زیاد بود
آواره ایم پایِ شما خوشبحال ما
مشمولِ هر دعایِ شما خوشبحال ما
پروانهیِ عزایِ شما خوشبحال ما
مجنونِ کربلایِ شما خوشبحال ما
آهی بکش که سینهی ما کربلایی است
تا یادِ توست حال دلم مجتبایی است
می خواست حامی مادر شود نشد
مرهَم برای زخم کبوتر شود نشد
تا مانعِ هجومِ ستمگر شود نشد
شاید بجایِ رویِ تو پرپر شود نشد
ای وایِ من که برگِ گُلی ضربِ شست خورد
ضربی زِ روی و ضربهای از پشتِ دست خورد
- جمعه
- 25
- آبان
- 1397
- ساعت
- 12:47
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حسن لطفی
ارسال دیدگاه