"شير خواره علی اصغر(ع)"
طفل در این طایفه کار بزرگان میکند
یک نگاه لطفشان کافر مسلمان میکند
من مسلمان نگاه اصغر شش ماهه ام
از ازل پر شد ز مهرش ساغر و پیمانهام
باب حاجات است این کودک گره وا میکند
یک نخ قنداقهاش کار مسیحا میکند
در لقب بابالحوائج تکیهگاه ما همه
میوه قلب حسین است و عزیز فاطمه
قفلهای بسته را با یک نظر وا میکند
در مسیر بندگی این طفل غوغا میکند
کودک ارباب ما همچون ابوفاضل بود
در مقام عشق بازی چون عمو کامل بود
روز عاشورا که بودش تشنه لب در خیمهها
گریهاش بهر حسین بود آن شهید کربلا
گریه میکرد تا به میدان آید و کاری کند
حضرت ارباب را در غربتش یاری کند
آخر آمد با پدر اصغر به میدان بلا
با لباس رزم روی دست شاه نینوا
جامهی رزمش به جز قنداقهای دیگر نبود
اکبری انگار آمد او دگر اصغر نبود
ناگهان تیری رها شد از کمان حرمله
داغدار شیرخواره شد عزیز فاطمه
تیر آمد بر گلوی اصغرش ای وای من
حنجری ببریده و بیچاره شد مولای من
چاره ساز عالم بیچارگان بیچاره شد
حنجر شش ماهه با تیر سه شعبه پاره شد
شعر قاسم قاسمي بيدهندي
- شنبه
- 26
- آبان
- 1397
- ساعت
- 21:45
- نوشته شده توسط
- قاسم قاسمی بیدهندی
- شاعر:
-
قاسم قاسمی بیدهندی
ارسال دیدگاه