به رنج و بلا مبتلایم عزادار کرببلایم من احیاگر راه خون خدایم
بر ماتم کربلا روز وشب گریه کردم
بر غربت آن شه تشنه لب گریه کردم
بر بی کفن پیکر شهریار عرب گریه کردم
آه و واویلا واویلا(4)
به همراه یک قوم بدنام شدم راهیِ کوفه وشام
در کوچه سنگ کین خورده ام از روی بام
خاکسترو آتش از هر طرف جلوه گر شد
عمامه همراه موی سرم شعله ور شد
دستان برای من و عمه دردسر شد
آه و واویلا واویلا(4)
غمی کهنه در سینه دارم زداغ پدر بی قرارم
عدو کرده غارت به یک روزه دارو ندارم
صاحب بکایم من و وارث ذبح اعظم
در بوریا چیده ام پیکری را منظم
ببوسه زدم بر گلوی بریده شده با قدی خم
آه و واویلا واویلا(4)
- چهارشنبه
- 30
- آبان
- 1397
- ساعت
- 18:14
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
ارسال دیدگاه