هر کجایی که دلم بهر تو می گردید تنگ
می رسید از همه سو بر من و عمه یک سنگ
دیدن روی جمالت به نی ای بابا جان
چه شده گشته خضاب ریش تو از خونت رنگ
---------------------
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
تا که آ تش زد زبانه ،جان من آ تش گرفت
شعله ها چون شد خروشان،طفل و زن آ تش گرفت
گر نمی شد بر زبانم،یا علیکن الفرار
باغبان می دید گلها ،در چمن آ تش گرفت
------------------
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
در لحظه های آخرم گویم پدر جان
من تشنه و مسموم گشتم بهر قرآن
جان می سپارم بعد چندین سال از نو
من کشته گشتم کربلا با اشک چشمان
-------------------
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
دست و پایم شده اند گواهی درد و غمم
دومین امام هستم که بدون جرمم
کربلا،کوفه و شام،محمل عریان، گریان
موقع رفتن و ماندن بلرزد قدمم
------------------
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
امشب که شب شهادت سجاد است
صاحب عزا مهدی از این بی داد است
با امام باقر شده عالم به عزا
بر دشمن اهل بیت هزار فریاد است
-------------------
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
آب می دیدم به یاد تشنه لب های حسین
اشک جاری می شد آن جا از دو عین
گر غذایی، کودکی،یا مشک آب
آ ه و افغان یا شود صد شور و شین
-------------،،،،،،،،-----
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
امشب عزا گرفته ،صاحب زمان دمادم
اندر بقیع بی شمع، ماتم گرفته ماتم
اندر مدینه خاکیست، قبر امام سجاد
جنت گرفته روضه ،مادر فقط به یادم
- شنبه
- 17
- تیر
- 1402
- ساعت
- 21:19
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رسول چهارمحالی
ارسال دیدگاه