• دوشنبه 3 دی 03

 قاسم قاسمی بیدهندی

-(خواستم شعری بگویم تا دلم شیدا شود)

847

شعر جدید امام رضا (ع)

خواستم شعری بگویم تا دلم شیدا شود
بیت بیتش موجب ارامش دلها شود

شعری از وصف تمام مهربانیها کنم
بار دیگر مدح از دردانه زهرا کنم

با خودم گفتم اگر خواهی غزل مستت کند
در حریم کبریای دوست پابستت کند

باید اینک خوب وصف خسرو خوبان کنی
با قلم توصیف قلب کشور جانان کنی

پایتخت کشور دل مشهد و شهر رضاست
زائر قبرش میان عرش زوار خداست

اصلا ایران ارزشش از این زمین بالارود
قطره قطره موج گردد سوی این دریا رود

زائری دیدم به زیر لب صدایش می زند
در حرم دست توسل بر امامش می زند

دیدمش در پنجره فولاد یا هو می کشد
مثل خادمها میان صحن جارو می کشد

باخودش می گفت اینجا درد ها درمان شود
کافری آید اگر اینجا مسلمان می شود

سفره دل باز کن اینجا بود باب الکرم
آن یکی میگفت پناه شیعیان است این حرم

جبرئیل وحی در صحنش عبادت می کند
با وضو عیسی امامم را زیارت می کند

فوج فوج قدسیان پروانگان این درند
خادمین این حرم از اولین تا آخرند

آنقدر دارد صفا صحن و سرا و مرقدش
فخر برجنت کند گلدسته ها و گنبدش

مشهد او مکه و کرب و بلای ما همه است
پاره قلب رسول خاتم است و فاطمه است

مشهد او ملجا هر بی کس و درمانده است
دستگیر بی پناه و هر دل آکنده است


من گدای ضامن آهویم و فرمانبرش
ریزه خوار درگه او هستم و عبد درش

هرچه گویم در مقام حضرتش آخر کم است
رشته ایمان من با حب مولا محکم است

یا رضا می گویم و عقده زدل وا می کنم
با مدد از حقتعالی وصف مولا می کنم

وصف آن مولا که او را وارث حیدر بود
هشتمین چشم و چراغ حضرت کوثر بود

یا رضا می گویم و تا کبریایش می روم
با مدد از مرتضی زیر لوایش می روم

یا رضا می گویم و در دل صفایی می کنم
این آشفته را کرب و بلایی می کنم

هر زمان دارد دلم حال و هوای نینوا
می روم پابوس سلطان با نوای یا رضا

می روم تا عقده دل را در آنجا وا کنم
یادی از شهر بلا و یوسف زهرا کنم

شعر قاسم قاسمی شود

شعری از وصف تمام مهربانیها کنم
بار دیگر مدح از دردانه زهرا کنم

با خودم گفتم اگر خواهی غزل مستت کند
در حریم کبریای دوست پابستت کند

باید اینک خوب وصف خسرو خوبان کنی
با قلم توصیف قلب کشور جانان کنی

پایتخت کشور دل مشهد و شهر رضاست
زائر قبرش میان عرش زوار خداست

اصلا ایران ارزشش از این زمین بالارود
قطره قطره موج گردد سوی این دریا رود

زائری دیدم به زیر لب صدایش می زند
در حرم دست توسل بر امامش می زند

دیدمش در پنجره فولاد یا هو می کشد
مثل خادمها میان صحن جارو می کشد

باخودش می گفت اینجا درد ها درمان شود
کافری آید اگر اینجا مسلمان می شود

سفره دل باز کن اینجا بود باب الکرم
آن یکی میگفت پناه شیعیان است این حرم

جبرئیل وحی در صحنش عبادت می کند
با وضو عیسی امامم را زیارت می کند

فوج فوج قدسیان پروانگان این درند
خادمین این حرم از اولین تا آخرند

آنقدر دارد صفا صحن و سرا و مرقدش
فخر برجنت کند گلدسته ها و گنبدش

مشهد او مکه و کرب و بلای ما همه است
پاره قلب رسول خاتم است و فاطمه است

مشهد او ملجا هر بی کس و درمانده است
دستگیر بی پناه و هر دل آکنده است


من گدای ضامن آهویم و فرمانبرش
ریزه خوار درگه او هستم و عبد درش

هرچه گویم در مقام حضرتش آخر کم است
رشته ایمان من با حب مولا محکم است

یا رضا می گویم و عقده زدل وا می کنم
با مدد از حقتعالی وصف مولا می کنم

وصف آن مولا که او را وارث حیدر بود
هشتمین چشم و چراغ حضرت کوثر بود

یا رضا می گویم و تا کبریایش می روم
با مدد از مرتضی زیر لوایش می روم

یا رضا می گویم و در دل صفایی می کنم
این آشفته را کرب و بلایی می کنم

هر زمان دارد دلم حال و هوای نینوا
می روم پابوس سلطان با نوای یا رضا

می روم تا عقده دل را در آنجا وا کنم
یادی از شهر بلا و یوسف زهرا کنم

شعر قاسم قاسمی

  • شنبه
  • 3
  • آذر
  • 1397
  • ساعت
  • 7:41
  • نوشته شده توسط
  • قاسم قاسمی بیدهندی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران