• دوشنبه 5 آذر 03

 رضا رسول زاده

غزل امام کاظم(ع) -(احوالِ من از این تنِ تبدار روشن است)

547

احوالِ من از این تنِ تبدار روشن است
زندانِ من به چشمِ گُهَربار روشن است
از صبح تا غروب که حَبسم به زیرِ خاک
تا صُبح، حالم از دَمِ افطار روشن است
این سالها که سَخت گذشته برای من
هر لحظه اش زِ آهِ شَرَربار روشن است
یکجا بلای شیعه به جانم خریده ام
آثارِ آن به جسمِ منِ زار روشن است
معلوم تا شود به سرِ من چه آمده
از صورتم که خورده به دیوار روشن است
حرفی از استخوانِ صَبورم نمی زنم
از ساقِ پام شدّتِ آزار روشن است
جسمم کبود است، ولی غیرِ عادی است
حتّی به زیرِ سایه ی دیوار روشن است
زنجیر را که عُضوِ جدید تَنَم شده
پنهان نکرده ام، همه اسرار روشن است
من دیده بسته ام به همه غیرِ فاطمه
چشمم فقط به دیدنِ دلدار روشن است

  • پنج شنبه
  • 15
  • آذر
  • 1397
  • ساعت
  • 13:10
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران