خورشید کرده ره گم در کوچه های کوفه
پا جای پای ماه است در جای جای کوفه
از بس به نای مسلم آوای واحسیناست
بوی حسین آمد از کربلای کوفه
اشک یتیم ریزد آه غریب خیزد
بر هر دو این دل شب گرید فضای کوفه
ای در کنار کعبه گردیده کربلایی
مسلم دهد سلامت از نینوای کوفه
مهمان غریب و خسته، درها تمام بسته
از آن جفای کوفی، از این وفای کوفه
گفتم به کوفه آیی، ای وای اگر بیایی
زینب اسیر گردد در کوچه های کوفه
آیینه وجودم گردید لاله باران
بارید بر سر من سنگ جفای کوفه
شمشیر و سنگ چیدند در سفره بهر مهمان
دارست بام و کوچه مهمان سرای کوفه
وقتی علی در این شهر از من غریب تر بود
ای کاش می شد از بن ویران بنای کوفه
ای شهریار عالم کوفه میا که ترسم
بر نی سرت بخواند قرآن برای کوفه
شاعر:حاج غلامرضا سازگار
- دوشنبه
- 6
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 14:22
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه