در وادی حسین مجال کلام نیست
جز با کلام خون به مسیرش پیام نیست
با ترس جان، هر آن که قدم زد درین طریق
والله راه عاشقی اش مستدام نیست
با خون به صفحه عرفات دلم نوشت
راه وصال جز به شهادت تمام نیست
عشق و بلا ز روز ازل هم پیاله اند
زیرا به جز بلا قدحی بین جام نیست
در زیر جامه ها همه شمشیر بسته اند
این کار، هتک حرمت بیت الحرام نیست؟
گویا کسی نبود که گوید به حاجیان
آیا بریدن سر حاجی حرام نیست؟
یا وقت ذبح نیست کسی تا کند سوال
این صید زیر دست تو خشکیده کام نیست؟
این درس مسلم است که پایان عاشقی
جز سر جدایی علنی روی بام نیست
محبوب در حجاز و سفیرش به روی بام
راه وصال این دو به جز یک سلام نیست
سر روی نی تنش به روی خاک کوچه ها
میخ قناره جای سفیر امام نیست
شاعر:قاسم نعمتی
- دوشنبه
- 6
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 15:35
- نوشته شده توسط
- علی
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
ارسال دیدگاه