تنها و بى كسم، غربت شد حاصلم
بارونيه چشام، حسرت موند رو دلم
دل تنگ روى تو، زندونيه غمم
عمرم كوتاهه و، همنام فاطمه ام
غم دل منو كسى نمى دونه
يه چشم اشكه و يه چشم من خونه
دنيا بدون تو شبيه زندونه
آقا رو زخم من مرهم باش
آقا بيا برام همدم باش
آقا به يادتم يادم باش
رضا جانم
مى سازم با غم و مى سوزم بى صدا
راضي نيستم از اين روزا بى تو رضا
با بوى نامه تم درد من شد دوا
اين دنيا كه نشد محشر ديدار ما
دم آخره و ميون اين بستر
مثه ياسى شدم كه ديگه شد پرپر
روضه گرفتمو مى خونم از مادر
اى واى شعله به درب و ديوار
اى واى چشاى از سيلى تار
اى واى از خون روى مسمار
وا امّاه
دورى از تو رضا خواهر رو مى كشه
اما بازم دلم به اين مردم خوشه
خوش بود تو شهر قم حال و احوال من
گلبارون شد زمين به استقبال من
محفوظه حرمتم خيال تو راحت
كم نشد عزتم خيال تو راحت
سالمه صورتم خيال تو راحت
اما بگم برات از زينب
مى سوخت تو كوفه در تاب و تب
افتاد چندين دفعه از مركب
حسين واى
- سه شنبه
- 27
- آذر
- 1397
- ساعت
- 14:25
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
امیر حسن سالاروند
ارسال دیدگاه