• پنج شنبه 1 آذر 03


یک بند تقدیم به حضرت علی‌اکبر علیه‌السّلام -(در آن وادی که می‌خوانند اهل آسمان از تو)

773
1

در آن وادی که می‌خوانند اهل آسمان از تو
به جانش لرزه می‌افتد اگر گوید زبان از تو
رها شد گیسویت شب شد؛ رخت رو گشت صبح آمد؛
زمین نقشی ندارد پس پدید آمد زمان از تو
به دنیا آمدی درهای جنّت یک به یک وا شد
گرفته اعتبارش را مفاتیح الجنان از تو
شب میلاد تا معراج آغوش پدر رفتی
عجب اوجی که جا مانده‌ست هر چه کهکشان از تو
منم تسلیم حکم قاطع ابرو و مژگانت
بیا صیاد! جان از من؛ بزن تیر و کمان از تو
جوانم، آرزو دارم کنم وقفت جوانی را
بگیرم حاجتم را کاش در روز جوان از تو
به قدری لحن تو در خاطر هر مأذنه مانده‌ست
که صحبت می‌کند انگار بانگ هر اذان از تو
خدا عباس را هم‌رزم تو کرد و به این ترتیب
میان پهلوانان ساخت مردی قهرمان از تو
چنان از هر نظر همچون نبی هستی، که حیرانم
تو داری از پیمبر یا که او دارد نشان از تو؟
"طریق عجز می‌پویم؛ نمی‌دانم چه می‌گویم؟"
همان بهتر که می‌گویند اهل آسمان از تو
تویی در جمع فرزندان زهرا کوکب الثّاقب
علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب

  • چهارشنبه
  • 28
  • آذر
  • 1397
  • ساعت
  • 12:30
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران