آمدم بر درگهت با روسیاهی
تا کنم از محضر تو عذرخواهی
کن نگاهی، کن نگاهی، کن نگاهی «تکرار»
من دل اطفال مظلومت شکستم
تو نبَستی گر چه من راه تو بستم
گیر دستم، گیر دستم، گیردستم «تکرار»
توتیای دیدة من خاک پایت
دِِه اجازه تا کنم جانم فدایت
کو عطایت، کو عطایت، کو عطایت «تکرار»
شاعر:سراج
- دوشنبه
- 6
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 16:40
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه