ای مظهـر عفـو خــدا حـرّ گنهکـار آمـده
دست از دو عالم شسته و از بهر ایثار آمده
من بندهات را بندهام من از رخت شرمندهام
در پـای تـو پاینـدهام یـار توام تا زندهام
دلاز دل و جان کندهام لطفیکه مندرماندهام
درماندهای درمحضرت با چشمخونبار آمده
ای مظهر عفو خدا حرّ گنهکار آمده
مـن عـاشق روی تـوام زنجیری موی توام
گـرم هیاهـوی توام خاک سر کوی توام
لـب تشنـۀ جـوی تـوام سرباز اردوی توام
اینـک بـرای یـاریت یار آمده یار آمده
ای مظهر عفو خدا حرّ گنهکار آمده
زار وپریشان آمدم با جرم و عصیان آمدم
با چشم گریان آمدم در کوی جانان آمدم
بر دادن جان آمدم در بحـر غفـران آمدم
جـام دلـم از کوثر عشق تو سرشار آمده
ای مظهر عفو خدا حرّ گنهکار آمده
این اشک و آهم یا حسین بار گناهم یاحسین
من بیپناهم یاحسین دادی تو راهم یاحسین
بنما نگاهم یاحسین عفو از تو خواهم یاحسین
لطفـی کـه از ره ماندهای با حالت زار آمده
ای مظهر عفو خدا حرّ گنهکار آمده
ای بحر احسان و عطا از تو عطا از من خطا
از مـن جفا از تو صفا من حرّ بی مهر و وفا
کردم به مولایم جفا ای نـور چشم مصطفی
از خجلت عصیـان خود روزم شب تار آمده
ای مظهر عفو خدا حرّ گنهکار آمده
تو شمع و من پروانهام از عشق تو دیوانهام
پـر شـد ز غم پیمانهام خاک در این خانهام
کوه گنه بر شانهام ای جان و ای جانانـهام
در دام عشق تـو دل و جانـم گرفتـار آمده
ای مظهر عفو خدا حرّ گنهکار آمده
شاعر:غلامرضا سازگار
- سه شنبه
- 7
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 5:41
- نوشته شده توسط
- جواد
- شاعر:
-
استاد حاج غلامرضا سازگار
ارسال دیدگاه