تو خواندی ام که این چنین وبال گردنت شدم
غریبه بودم و چه زود وصله ی تنت شدم
نگاه روز اوَلت که آبدیده بود و تیز
به من بگفت ، صبر کن که تیغ کشتنت شدم
تویی تویی که از ازل دلیل بودنم شدی
منم منم که بارها مانع رفتنت شدم
تو گشته ای تمام افتخارِ سر گذشت من
مرا ببخش ، باعثِ ز سر گذشتنت شدم
شبیه آسمانی و جهان به زیر پای تو
چگونه یک دلیل در به خاک خفتنت شدم
ادب چو واژگونه شد بدا شود به حال دل
چو خار بودم از ادب رونق گلشنت شدم
ز شرمِ شیرخواره ات شکسته ام به او بگو
حلال کن که باعث گلو بریدنت شدم
«رئوفی» است حر برای حرِ تو قبول کن
که گفته بی خبر ز خود گرم نوشتنت شدم
حسین رئوفی
- دوشنبه
- 17
- مهر
- 1396
- ساعت
- 6:43
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
حسین رئوفی
ارسال دیدگاه